نقل بعینه از درد آشنای گرانقدر ، وبلاگ دیار شهود
سهم تو از آسمان « درد » است . . .
وقتی آسمان را قسمت می کردند ،
سیاهچاله اش به تو رسید
بعدها اما
با کلی دوندگی در " بنیاد " ،
یک ستاره مصنوع در آن چاله کاشتند ،
گفتند: بیا این هم چشم تو !
...
وقتی عیسی
مسیحایی می دمید ،
و مردگان زنده می کرد
صدای هس هس نفسهای " شیمیایی " تو را نشنید
تا در ریه هایت
بجای کپسول اکسیژن ، بدمد !
...
وقتی همه خوابند ،
تو بیداری
و مشغول نظاره مستند " حیات وحش "
تنازع بقاء باکتریها و میکروبهای " زخم بستر " ت
و خیانتهای گلبولهای سفید ،
که بالاخره کدامیک بر این سرزمین بکر " قطع نخاعی "
حکم میرانند !
...
وقتی یک لشکر آدم از حبل المتین آویزان بودند ،
تا هر کدام سهم خویش از آسمان بکنند
یک فلان فلان شده ای
طنابت را برید
تا باز به این مرداب متعفن هبوط کنی ...
سهم تو از آسمان ،
نه باغهایی است که رودها زیر درختانش جاریند ،
و نه حوریان درشت چشم
و نه سیب و گلابی و انار .
سهم تو از آن ، " درد " است ! همین ...
...
تو تبعید شده ای
به دنیای مدرن ،
سرزمین گاوها
راستی ...
چه خوب این باغچه را بیل زدی ،
تا گوسفندان در مزارع سرسبزش ،
بچرند،
و ...
" هر روز فربه تر از دیروز "
...
بلند شو بیا روی آینه را ببین ،
به یادگاری نوشته اند :
" عمرن ،
نمی آیم سراغت ،
امضاء ، عزرائیل " !
بلند شو ، بس نیست این 26 سال
که از تمام دنیا
مساحت همین یک " تخت " را بلدی ! ؟
...
می خواهم وکیل تو باشم ،
تا صفحه " کربلای پنج " را
از کتاب تاریخ چند هزار ساله مان حذف کنم !
بگذار برای امروزیان
جز خاطرات " سرسره ناصری "
" ترکمانچای " و " کاپیتولاسیون "
هیچ نماند !
...
آهای اهالی آسمان ،
این بنده خدا ،
گوشه بیمارستان ،
بر روی تخت ،
بکدامین گناه
هنوز زنده است ! ؟
چرا صدایش را نمی شنوید ! ؟
.
.
.
.................................................
پی نگاشت:
1- اگر تا اینجا آمدی و چشمانت خشک است ، دیگر دنبال معنای " قسی القلب " نگرد !
2- گهگداری، اگر خدا توفیق داد و وقت خالی ! گیر آوردید ، مرحمت بفرمایید و سری به بیمارستانها و آسایشگاههای جانبازان بزنید، ثواب بسیار دارد !
3- پیشنهاد می کنم در عالم خیال ، جوانی را تصور بفرمایید که 26 سال است روی تخت خوابیده . از سال 59 ، در حالیکه 15 سال بیش نداشته. قطع نخاع است از گردن و ....
4- خیلی نامردیم...