کاظم

ادبی سیاسی

کاظم

ادبی سیاسی

سهم تو از اسمان « درد » است . . .

 

نقل بعینه از درد آشنای گرانقدر ، وبلاگ دیار شهود

 

سهم تو از آسمان « درد » است . . .

 

وقتی آسمان را قسمت می کردند ،

سیاهچاله اش به تو رسید

بعدها اما

با کلی دوندگی در " بنیاد "  ،

یک ستاره مصنوع در آن چاله کاشتند ،

گفتند: بیا این هم چشم تو !

...

 

وقتی عیسی

مسیحایی می دمید ،

و مردگان زنده می کرد

صدای هس هس نفسهای " شیمیایی " تو را نشنید

تا در ریه هایت

بجای کپسول اکسیژن ، بدمد !

...

 

وقتی همه خوابند ،

تو بیداری

و مشغول نظاره مستند " حیات وحش "

تنازع بقاء باکتریها و میکروبهای " زخم بستر " ت

و خیانتهای گلبولهای سفید ،

که بالاخره کدامیک بر این سرزمین بکر " قطع نخاعی "

حکم میرانند !

...

 

وقتی یک لشکر آدم از حبل المتین آویزان بودند ،

تا هر کدام سهم خویش از آسمان بکنند

یک فلان فلان شده ای

طنابت را برید

تا باز به این مرداب متعفن هبوط کنی ...

سهم تو از آسمان ،

نه باغهایی است که رودها زیر درختانش جاریند ،

و نه حوریان درشت چشم

و نه سیب و گلابی و انار .

سهم تو از آن ،  " درد " است !  همین ...

...

 

تو تبعید شده ای

به دنیای مدرن ،

سرزمین گاوها

راستی ...

چه خوب این باغچه را بیل زدی ،

تا گوسفندان در مزارع سرسبزش ،

بچرند،

و ...

" هر روز فربه تر از دیروز "

...

 

بلند شو بیا روی آینه را ببین ،

به یادگاری نوشته اند :

" عمرن ،

نمی آیم سراغت ،

امضاء ، عزرائیل " !

بلند شو ، بس نیست این 26 سال

که از تمام دنیا

مساحت همین یک " تخت " را بلدی ! ؟

...

 

می خواهم وکیل تو باشم ،

تا صفحه " کربلای پنج " را

از کتاب تاریخ چند هزار ساله مان حذف کنم !

بگذار برای امروزیان

جز خاطرات  " سرسره ناصری "

" ترکمانچای "  و  " کاپیتولاسیون "

هیچ نماند !

...

 

آهای اهالی آسمان ،

این بنده خدا ،

گوشه بیمارستان ،

بر روی تخت ،

بکدامین گناه

هنوز زنده است ! ؟

چرا صدایش را نمی شنوید ! ؟

.

.

.

.................................................

پی نگاشت:

 

1-      اگر تا اینجا آمدی و چشمانت خشک است ، دیگر دنبال معنای " قسی القلب " نگرد !

2-      گهگداری، اگر خدا توفیق داد و وقت خالی ! گیر آوردید ، مرحمت بفرمایید و سری به بیمارستانها و آسایشگاههای جانبازان بزنید، ثواب بسیار دارد !

3-      پیشنهاد می کنم در عالم خیال ، جوانی را تصور بفرمایید که 26 سال است روی تخت خوابیده . از سال 59 ، در حالیکه 15 سال بیش نداشته. قطع نخاع است از گردن و ....

4-     خیلی نامردیم...